
پیکر خشک و خیس و تلخ ات
روبروی ما
از تو میلرزد
"اعتراف کن"
ما گوش نمی دهیم
"اعتراف کن"
ما گول نمی خوریم
بیا تا فوت کنم روی زخم ات
بیا تا بوس اش کنم
نگاهت کنم
تو را
خودت را
لای عقربه ها می مانیم
می شکنیم – با هم- اگر بشکنیم
این تکه گوشت های لهیده
توی سردیِ خانه
یا سرد خانه ها
چه می کنند؟
صندلی تنهایش را مگر آنقدر می پرستد،
که روی چنار ها و رُس و گندم و سیب، روی شهر،
قرمز بپاشد
و توی ذهن قیر؟
مگر راه بهشتِ طلاکوب تان
انقدر تنگ و تاریک
خسیس و باریک است؟
*
چراغهای کوچه
زرد
30 سال سوسو زدند
امروز
یک سیل- مرد و زن
سبز
پس از سالها چرتِ دزدکی
با برگهای سوخته
شاخه های خود چیده
وساقه های سرخ
کم کم از لای آجرها می رویند
آجرها کم کم می ریزند:
وای به مزدوری که تک پا تکیه داده به دیوار
toronto-09
روبروی ما
از تو میلرزد
"اعتراف کن"
ما گوش نمی دهیم
"اعتراف کن"
ما گول نمی خوریم
بیا تا فوت کنم روی زخم ات
بیا تا بوس اش کنم
نگاهت کنم
تو را
خودت را
لای عقربه ها می مانیم
می شکنیم – با هم- اگر بشکنیم
این تکه گوشت های لهیده
توی سردیِ خانه
یا سرد خانه ها
چه می کنند؟
صندلی تنهایش را مگر آنقدر می پرستد،
که روی چنار ها و رُس و گندم و سیب، روی شهر،
قرمز بپاشد
و توی ذهن قیر؟
مگر راه بهشتِ طلاکوب تان
انقدر تنگ و تاریک
خسیس و باریک است؟
*
چراغهای کوچه
زرد
30 سال سوسو زدند
امروز
یک سیل- مرد و زن
سبز
پس از سالها چرتِ دزدکی
با برگهای سوخته
شاخه های خود چیده
وساقه های سرخ
کم کم از لای آجرها می رویند
آجرها کم کم می ریزند:
وای به مزدوری که تک پا تکیه داده به دیوار
toronto-09
No comments:
Post a Comment